محمد و اندیشمندان معروف

گوستاولوبون
اضافه بر آنچه گفته شد طبق گفته تاريخ نويسان عرب حضرت محمد (ص) بسيار خود دار و متفکر ، کم حرف ، احتياط کار ، خوش قلب ، در رفتار و کردار خود بسيار مراقب ادب و پاکيزگي خويش بود تا پس از اينکه به ثروت و اقتدار نيز رسيد هيچ گاه کارهاي خود را به ديگري واگذار نکرد . او مردي بود بردبار در برابر سختيها و دشواريها خود دار و متحمل ،داراي همتي بلند و در برخوردها مهربان و خوشرو بود يکي از خدمت گذارانش نقل مي کند که هجده سال تمام خدمت او ارا انجام ميداد و در طول اين مدت هيچ گاه سخن تند يا کردار ملال آوري حتي براي تنبيه کردن من نيز از او نديدم ، حضرت محمد (ص) جنگ جويي دلاور و ماهر درفنون جنگي بود اگر احساس خطري مي نمود فرار نمي کرد و بدون جهت نيز خود را به مهلکه نميانداخت . پيامبر اسلام توانست يک هدف مقدس واحدي براي تمام ملتهاي عرب بنا کند ملتهايي که هدف و ايده، در آنها وجود نداشت و همين بناي عالي پيامبر بود که توانست به خوبي عظمت و شخصيت او را آشکار نمايد . ما اگر بخواهيم ارزش اشخاص را به کردار و آثار نيک شان بسنجيم به طور مسلم حضرت محمد (ص) بزرگترين مرد تاريخ است.
معجزه کبراي پيامبر اين بود که توانست پيش از مرگ خود قافله پراکنده عرب را گرد هم آورد و از اين کاروان سرگردان و پريشان ملت واحدي تشکيل دهد ،بدانسان که همه را در برابر يک دين خاضع کرده فرمانبر و مطيع يک پيشوا گرداند . ( تمدن اسلام و غرب ص 113 ، 181. 114)

مکس مولر
مکس مولر ( 1900 - 1813 ) لغوي و زبان شناس و مستشرق آلماني انگليسي است. او مي گويد: نزديک است که مسيحيان بفهمند که پيامبر يکي از مصدقين و ياري کنندگان آيين و تعليمات مسيح بوده و آن وقت دهشت خواهند کرد از دشمني و خصومتي که بنام دين در قرنهاي گذشته مسيحيان مرتکب آن شدند. ( فرهنگ خاورشناسان، نقل از کارلايل : 1030)

نوفاليس
رسيدن انسان به حقيقتي از حقايق و درک سري از اسرار قوانين جامعه بشري بزرگترين معجزه مي باشد و از اين مقام ارجمند و مرتبه رفيعه به اين کلمه تعبير ميشود: محمد ، پيامبر حق از طرف خداوند قادر دانا و فرستاده اوست . ( زندگاني محمد ص 6)

جان ديون پورت
جان ديون پورت ( 1789 - 1877 ) اسلام شناس معروف انگليسي در کتاب «يک منقبت در باره محمد و قرآن» چاب لندن سال 1986 چنين مي نويسد:
حضرت محمد [صلي الله عليه وآله وسلم] را بايد يک مصلح ديني و قانون گذاري دانست که در قرن هفتم ميلادي در عربستان ظهور کرده است.

تولستوي
لئو تولستوي ( 1910 - 1828 ) نويسنده مشهور روسي در کتاب خود به نام محمد [ صلي الله عليه و آله و سلم ] مي گويد: جاي هيچگونه شبهه و ترديد نيست که پيامبر اسلام از بزرگان و مصلحين دنيااست، آن هم مصلحي که به جامعه بشريت خدمات شاياني کرده است. و اين فخر و مباهات براي او بس است که يک ملت خون ريز و وحشي را از چنگال اهريمنان عادات زشت و شنيع برهانيد و راه ترقي را بر روي آنان بازکرد و حال آن که هر مرد عادي نمي تواند به چنين کار شگرفي اقدام کند و نتيجه بگيرد.
بنابر اين شخص شخيص پيامبر اسلام، سزاوار همه گونه احترام و اکرام مي باشد شريعت پيامبر اسلام به علت توافق آن باعقل و حکمت در آينده عالم گير خواهد شد.

ادوارد کيب بن مورخ انگليسي
شخص محمد [ صلي الله عليه و آله و سلم ] از نظر جمال و زيبايي صوري امتيازاتي داشت و اين امتيازات را جز از نظر کساني که فاقد آنند، نمي توان ناچيز انگاشت. او پيش از آن که به سخنراني بپردازد چه شنونده يک نفر بود و چه جمعي بودند همه مجذوب لطف و محبت او مي شدند و توجه همه به سوي او جلب مي شد. صورت آراسته و آمرانه، سيماي موقر و باشکوه، چشمان نافذ تبسم مليح و جاذب، محاسن پرمو، قيافه اي که نماينده تمام احساسات روحي وي بود و سرانجام نکات و لطائفي را که در محاوره به کار مي برد، همه را وادار مي کرد که در برابر او صداي هلهله و تکريم را بلند کنند.
در امور اجتماعي و کارهاي مربوط به زندگي، کليه آداب و رسوم کشورش را دقيقا رعايت مي کرد. تواضع و احترام او در برابر اغنيا و بينوايان يکسان بود. وضوح و صراحتي که در گفتار نشان مي داد، جاي اختفايي براي مقاصد نهايي او نمي گذاشت. آداب معاشرتي را که در برابر دوستان، از نظر رفاقت و سابقه نشان مي داد، همان بود که به عموم مردم، از نظر بشر دوستي رعايت مي کرد.
حافظه اش قوي و پردامنه و هوش و ادراکش سهل و اجتماعي بود. نيروي تصورش عالي، قضاوتش صريح و روشن و سريع و قاطع بود، هم داراي قدرت فکر و انديشه بود و هم داراي قدرت عمل و اقدام.
و گرچه نقشه او به تدريج با موفقيت توسعه پيدا مي کرد. با اين حال، اولين فکر رسالت الهي وي داراي نشان نبوغ اصيل و عالي است.

استانلي لين پول
از نظر قدرت انديشه و علو فکر و زيبايي و صفاي احساس، داراي موهبت خاصي بود. بيمار را عيادت مي کرد و هر جنازه اي را تشييع مي کرد. دعوت هر غلامي را براي شام مي پذيرفت. جامه اش را خودش رفو مي کرد. بزهايش را خودش مي دوشيد و کارهاي خانه اش را شخصا انجام مي داد. گفته هاي گذشتگان را به طور خلاصه نقل مي کرد. وقتي که باکسي دست مي داد هيچ وقت زودتر از طرف مقابل دستش را عقب نمي کشيد. از کساني که تحت حمايت و سرپرستي او مي زيستند، او با وفاترين حمايت کننده بود. هر کسي او را مي ديد، خود به خود به او احترام مي کرد، هرکس به او نزديک مي شد، او را به شدت دوست مي داشت. هرکس او را ديده چنين توصيف کرده و گفته است.
نه بيشتر از آن تاريخ و نه بعد از آن تاريخ، کسي را مانند او نديده ام. هيچکس به سکوت وکم حرفي او ديده نشده است و هر وقت حرف مي زد استحکام و متانت و حزم بود. آن چه را مي گفت، هيچ وقت کسي نمي توانست آن را فراموش کند.
پيامبر اسلام يکي از بزرگترين و عالي مقام ترين شخصيتهاي تاريخ جهان است و کتابش همان قرآن مي باشد که مجموعه اي از وحي هاي الهي و شاهکار زبان عربي است.
پيامبر اسلام، مردي بسيار شجاع بود و در ضمن تواضع ايماني بس قوي داشت و خود را بنده خدا مي دانست او بسيار نماز مي خواند و بسيار روزه مي گرفت و در هر حال، عادل و منصف و نسبت به همه مهربان و با محبت بود.
پيامبر اسلام با شخصيت بارز و قوت کلام و اخلاق و رفتارش توانست يکي از بزرکترين مذاهب روزگار را پايه گذاري کند و يکي از کامل ترين تمدنها و فرهنگ ها را بنيان گذاري نمايد. وي يکي از بزرگ ترين قانون گذاران و مربيان مذهبي و سياستمداران و مردان کارزار مي باشد. در حالي که مدرسه نديده و درس نخوانده بود.
در مغرب زمين، مسيحيان عموما تصورات واهي و خطائي از پيامبر اسلام دارند و حال آن که وي مردي، بسيار قانع و متواضع و متين و محجوب بود. به ابلاغ رسالت اش، ايماني فوق العاده داشت و در حين پيامبري دائم اين نکته را به مردم گوش زد مي کرد که بنده و فرستاده خداست و با اين که نفس خود را به سختي رنج مي داد، ولي باهمه مردم، مهربان و رئوف بود.

منبع : روزنامه رسالت

38 نومسلمان

38 چهره معروف که مسلمان شدند

. 38 Famous people who converted to islam

* 38 چهره معروف که مسلمان شدند
* زمان: 6:36دقیقه

البته چهره های معروف جدید که به اسلام تشرف پیدا کردند در این فیلم ذکر نشده است


محمد (ص) و تولستوی

مستند کوتاه + اسناد مربوط به اسلام آوردن لئو تولستوی
و دلیل مخفی نگاه داشتن آن




لئو تولستوی (۱۹۱۰-۱۸۲۸م) نویسنده ودانشمند برجسته روس و خالق آثار گرانسنگی چون: «جنگ و صلح» و «آناکارنینا» به عنوان یک متفکر و اهل قلم، مشهورتر از آن است که نیازی به معرفی داشته باشد، اما موضوع مطالعات اسلامی او و علاقه‏اش به پیامبر خاتم(ص) و سرانجام، مسلمان شدنش، قطعاً نیازمند توضیحی درخور برای خواننده ایرانی است.

کتاب کم حجم و ۱۳۷ صفحه ای «محمدرسول ‏الله» اثر تولستوی، پس از چند یادداشت، مقدمه و پیشگفتار، در چهار فصل و دارای این عنوان‏هاست: توصیه مهم، نامه ها، اعترافات و «اسناد و مدارک«.
شاید در بدو امر چنین تصور شود که نوشتن ۳۴ صفحه یادداشت، مقدمه و پیشگفتار، آن هم بر کتابی ۱۳۷ صفحه ای- یعنی چیزی نزدیک به یک چهارم کتاب- کار چندان معقولی به نظر نیاید، اما با مطالعه دقیق یادداشت‏ها، مقدمه و پیشگفتار کتاب، متوجه می شویم که هر یک از آنها، ما را با بخشی از زندگی، تحولات روحی، آثار، تأثیر پذیری‏ها و نیز علل سانسور طولانی و چندین دهه ای کتاب در روسیه مسیحی ارتودکس و سپس مارکسیستی آشنا می کند.

بگذارید پیش از هر حرف دیگری درباره این اثر، خلاصه ای از هر یک از این نوشته ها را مرور کنیم:
الف: درباره ترجمه فارسی کتاب
به قلم: هاکان ال باراک، رئیس کانون نویسندگان ترکیه
«در دنیایی زندگی می‏کنیم که وقتی در هندوستان، بنگلادش و یا مصر، شخص یا نویسنده‏ای کتابی علیه حضرت رسول اکرم(ص) و یا قرآن می‏نویسد،از سوی غرب، قهرمان به حساب می‏آید… اما متفکران و اندیشمندان بزرگی که در مورد اسلام تحقیق کرده و نظریاتی مثبت در مورد آن بیان داشته‏اند، همواره تحت سانسور مانده ‏اند.



تمام آلمانی‏ها از هفت ساله تا۷۷ ساله، نویسنده و دانشمند بزرگ «گوته» را می‏شناسند، ولی کسی عشق بیش از حد این متفکر نسبت به اسلام را نمی‏داند.
نوشته‏ها ونامه‏های «رایزرماریا ریلکه» در مدح و ستایش حضرت محمد(ص) و همینطور شعرهای او را هیچ آلمانی در یاد خود ندارد.!
کتاب‏های مسلمانانی “چون لئوپلددیس»، «تیتوس بورکهارت»، و « «مارتین لینگز» در غرب خواننده ندارد..

در عالم غرب، از جمله نویسندگانی که مظلومانه زیر قیچی سانسور قرار گرفته‏اند، یکی هم «لئون تولستوی» است.‏ در غرب نقاشی‏ها و کاریکاتورهای کاریکاتوریستی که کسی او را در دنیا نمی‏شناسد، هر جایی چاپ می‏شود، ولی کتاب و رساله بزرگترین رمان‏نویس جهان مخفی می‏ماند!
چنین است که برای آن که بدانیم تولستوی در مورد رسول اکرم(ص) چگونه می‏اندیشیده است، باید زمانی دراز مانند صدسال به انتظار بنشینیم تا روزی متوجه شویم که این متفکر بزرگ، حتی کتابی را نیز در این باره نوشته است. روس‏ها به دلایل عقیدتی، نامه‏ ها و اسنادی که موجودیت و صحت این گفتار را بیان می‏داشت، در طاقچه‏های پرخاک، زیر دیگر اسناد با ارزش رها کرده و منتقدان و اندیشمندان غربی نیز به این اسناد و مدارک توجهی نداشتند، در نهایت، جست و جوگری آذری مدارک و نامه‏های فوق را به جهانیان تقدیم نمود.

ب: مقدمه مترجم فارسی کتاب ، عطا ابراهیمی راد
مترجم کتاب در مقدمه خود، پس از شرح مختصری درباره تهی بودن، پوچی و خلاء معنوی در زندگی بشر امروز و نیاز همیشه انسان به یافتن تکیه‏گاهی معنوی و جست و جو برای کشف حقیقت، نتیجه گرفته است که:

لئون تولستوی- نویسنده شهیر روسی نیز از این جست و جوی حقیقت که ذکر آن رفت، مستثنی نبوده است. او در عمر طولانی خود، هر جا که کورسویی از حقیقت دیده و یا وصف آن را شنیده، با روح سراسر جست‏وجوگر خود، به دنبال آن رفته و درصدد به دست آوردن ایمان، درد و رنج و مشقت راه را برخود هموار کرده است..



اسلام و پیامبر گرامی آن، در اواخر عمر تولستوی، ذهن او را به خود مشغول کرده بود وعلی‏رغم نبود امکاناتی برای کسب اطلاع از اسلام و همچنین میل شدید وی به خواندن و آموختن آموزه های قرآن کریم به خصوص در شرایط آن دوران کشور روسیه، او را از رسیدن به حقیقت دین اسلام باز نداشت.
سال گذشته در جمع کانون نویسندگان و شاعران ترکیه در شهر آنکارا، وقتی خبر مسلمان شدن «تولستوی» را شنیدم، باور نکردم وخواستار دلیل و مدرکی برای ادعای دوستان شدم، آنها نیز کتاب پیش روی را به من نشان دادند. «رساله گمشده تولستوی» مرا به وجد آورد و تصمیم به ترجمه آن به زبان فارسی گرفتم.



دانلود رساله محمد رسول الله از لئو تولستوی بهمراه مستندی کوتاه درباره ایشان

حسین(ع) نوه در خون شناور پیامبر(ص)

تصاویر/ مرقد سید الشهدا(ع)به روایت تاریخ

(بسم الله الرحمن الرحیم)

ترانه غار حرا -سامی یوسف

تو عشق منی، این هر روز بر زبانم جاریست/ ترانه غار حرا با صدای سامی یوسف/ فایل صوتی

فرهنگ > دین و اندیشه - نام اثر:غار حرا - شعر: بارا خریجی - آهنگسازی و اجرا از:سامی یوسف
jwplayer("myElement").setup({ file: "http://images.khabaronline.ir/Images/news/AtachFile/29-3-1391/FILE634756126066467493.mp3", image: "", width: 500 });

 

 

Hayya 'ibad Allah Ahibba Allah

بشتابید ای بندگان خدا،ای دوستداران خدا

 


Sallu 'ala an-Nabi
بر پیامبر(ص) صلوات بفرستید


On a clear and moonlit night In the dark cave of Hira
در یک شب صاف و مهتابی در غار تاریک حرا

 

A man began to cry

مردی شروع کرد به گریه کردن

 

Oh Allah show me the light
بار خدایا روشنایی(راه راست)را به من نشان بده

 

Tell me why I was created
علت خلقتم را به من بگو

 

Where will I go after I die?
(و به من بگو) بعد از مرگ کجا خواهم رفت

 

What’s the purpose of this life
و هدف از این زندگی چیست؟

 

Where people murder and lie?
که در آن مردم دروغ می گویند و یکدیگر را می کشند

 

How can I stop their corruption?

چگونه می توانم جلوی فساد و انحراف آنها را بگیرم

 

Oh Allah You’re my only Guide
بار خدایا تنها تو راهنمای من هستی

 

Ya Habibi ya Mustafa
ای محبوب من ، ای مصطفی

Ya Rasula Allah ya Habiba Allah ya Safiyya Allah

ای فرستاده ی خدا، ای محبوب من، ای برگزیده ی خدا

Ya Habibi ya Mustafa

ای محبوب من، ای مصطفی

 

Anta gharami, dhikruk kalami, kulla ayyami

تو عشق منی هر روز ذکر تو بر زبانم جاریست

 

 

On that clear and blessed night

در آن شب پاک و صاف ومبارک

 

Jibra'il came to Hira
حضرت جبرییل نازل شد

 

He hugged Prophet Muhammad
وحضرت محمد(ص) را به آغوش کشید

 

Until he thought he would die
تا زمانی که او فکر کرد (از شدت فشار)خواهد مرد

Read O Muhammad read
بخوان ای حمد بخوان

 

In the name of your Lord
به نام پروردگارت

 

By Allah you’ve been chosen

که توسط الله برگزیده شده ای

 

Over the whole of mankind
از میان تمام بشریت

 

You’ve been elevated high
تو به مقام والایی نایل گشته ای

 

Like the moon up in the sky
درست مانند ماه در بالای آسمان


chorus گروه کر:


Ya Yasin Ya Khalil Allah

Ya Amin Ya Najiyya Allah

Ya Makin Ya Shahid Allah

Ya Mukhtar Ya Hafiyya Allah

Ya Taha Ya Habiba Allah

[All names of the Prophet (pbuh) ]
( نام های پیامبر (ص))

He’s a mercy for mankind
او برای بشریت رحمت است

 

His speech was gentle and kind
سخنان او با لطافت و مهربانی همراه بود

 

He summoned people to Allah
او مردم را به سوی خدا می خواند

 

And led them on his path
و آنان را در پیمودن راه راست یاری می کرد

 

Mankind lived in the darkness
تمام بشریت در تاریکی و جهل به سر می بردند

 

Everyone alive was just blind
تمام افراد همانند نابینایان بودند

 

His message brought the light
و پیام او روشنایی را به ارمغان آورد

 

To the hearts that had no sight
برای قلب هایی که نمی دیدند

 

In mercy he’s the ocean
او در رحمت و بخشش همانند اقیانوسی است

 

While others are drops of rain.
در حالیکه دیگران همانند قطرات بارانند

 

Ya Habibi ya Mustafa
ای محبوب من، ای مصطفی

Ya Rasula Allah ya habiba Allah ya Safiyya Allah

ای فرستاده ی خدا، ای محبوب خدا، ای برگزیده ی خدا

Ya Habibi ya Mustafa

ای محبوب من،ای مصطفی

 

Anta gharami, dhikruk kalami, kulla ayyami

تو عشق منی هر روز ذکر تو بر زبانم جاریست


Forever we’ll be indebted
ما برای همیشه مدیون او خواهیم بود

 

To him for this Islam
بخاطر اسلامی که برای ما آورد

 

Our life for him we’ll give
ما زندگی (خود را) در راه او فدا می کنیم

 

His message with us will live
و با رسالت او همیشه خواهیم زیست

 

Our love for him knows no bounds
عشق ما به او هیچ حد و مرزی را نمی شناسد

 

It is loftier than the clouds
حتی بالاتر از ابرهاست

 

Whenever his name is mentioned Our tears begin to flow
هر زمان نام او برده شود اشکهای ما جاری می شود

 

Oh Allah send your blessings On al Mustafa
آه ای خدای من برکت و رحمتت را بر مصطفی بفرست

 

Ya Habibi ya Mustafa

ای محبوب من ،ای مصطفی

Anta gharami, dhikruk kalami, kulla ayyami
تو عشق منی هر روز زبانم جاریست

Ya Habibi ya Mustafa
ای محبوب من، ای مصطفی

Ya Rasula Allah ya Habiba Allah ya Safiyya Allah
ای فرستاده ی خدا، ای محبوب خدا، ای برگزیده ی خدا

متن فارسی شعر ویکتور هوگودر باره پیامبر خدا

«سال نهم هجرت»


انگار «نوح» بود و راز باران‌های سیل‌آسا را می‌دانست

دادرسی بردبار بود که هرگاه مردم

اختلاف‌هایشان را به محضرش می‌آوردند

اجازه می‌داد تا یکی داوری‌اش را گردن گذارد و دیگری

به انکار و استهزایش برخیزد

بیش‌تر، سکوت می‌کرد و گوش می‌داد

آخرین کسی بود که لب به سخن می‌گشود

همواره حال نیایش داشت

غذایش اندک بود و گاه از گرسنگی، سنگ بر شکم می‌بست

گوسفندانش را خود می‌دوشید

چون مردمان فرودست، بر زمین می‌نشست

و لباس‌هایش را وصله می‌زد

با آن که دیگر جوان نبود

بیش‌تر روزها را روزه داشت، چنان که ماه‌های رمضان را


«احساس می‌کرد، زمان مرگش فرا رسیده است

آن‌چنان با وقار و شکوهمند بود که به ملامت کسی بر نمی‌خاست

چون در کوچه‌ها قدم می‌زد رهگذران از هر سو سلامش می‌گفتند

و او، به مهربانی، پاسخ می‌داد

- هنوز در محاسن سیاهش بیست تار موی سیاه نبود

پیشانی اش فراخ و گونه هایش اندکی برآمده بود

ابروهای باریکی داشت با نگاهی نافذ و گردنی کشیده -

بیشتر که می خونی شک می کنی که ویکتور مسلمان نباشد:

- من کلامی از زبان خداوندم

خاکسترم، چونان انسان و آتشم، همانند پیامبران

گرمازا و روشنی بخش


مسیح، مقدمة من بود

چون سپیده دمان، که بشارت آفتاب را با خود دارد

من امّا، نیرویی بودم که نور ناتمام «عیسی» را کامل کردم -

انگار حتی با ولایت هم دم خور بوده:

شصت و سه ساله بود که ناگهان، تبی در تنش راه یافت

قرآن را که خود از سوی پروردگار برای مردم آورده بود

سراسر بازخواند.

آن‌گاه، پرچم اسلام را به پرچم‌دارش «علی» سپرد و گفت:

این آخرین سپیده‌دم زندگی من است

خدایی جز خدای یگانه نیست، در راهش تلاش کن!

وقت نماز که رسید، عزم مسجد کرد

به علی تکیه داده بود و پیشاپیش مردم حرکت می‌کرد

در حالی که پرچم مقدس، در باد، برافراشته بود

چون به مسجد رسیدند

با تنی لرزان و رنگی پریده، روی به مردم کرد و گفت:

ای مردم!

هم‌چنان که روز روشن، به شبی تار پایان می‌گیرد

زندگی آدمی‌زادگان را نیز، سرانجامی چون مرگ در پی است

ما همه، از خاک فانی و بی‌مقداریم

و تنها خداست که باقی و یکتاست

ای مردم!

راستی که انسان، جز در مسیر خداوند

حیوانی حقیر و نفرت‌انگیز است.

بزرگی به گلایه گفت:

ای فرستاده‌ی خداوند!

چون به دعوت مردم برخاستی

همگان پیامت را به گوش جان شنیدند و به راستی کلامت

ایمان آوردند

روزی که پا به عرصه‌ی هستی گذاشتی

ستاره‌ای در آسمان پدیدار شد و سه کنگره‌ی کاخ کسرا فرو ریخت...

پیامبر که در سکوت، نفس تازه کرده بود

دنباله‌ی سخن خویش گرفت و گفت:

با این همه، زمان رفتن فرارسیده است.

«همهمه‌ای در میان مردم درگرفت و پیامبر ادامه داد:

ای مردم، گوش بسپارید!

اگر یکی از شما را سخنی ناپسند گفته‌ام

پیش از آن‌که از میانتان بروم، برخیزد

و در حضور همگان آن را به من بازگرداند

اگر کسی را به ناحق، ضربتی زده‌ام

بیاید و با این چوب مرا قصاص کند!

در اندیشه‌ی چیزی بود که ناگهان

متفکرانه زبان به نجوا گشود:

من، کلامی از زبان خداوندم

خاکسترم، چونان انسان و آتش‌ام، همانند پیامبران

گرمازا و روشنی‌بخش

«مسیح» مقدمه‌ی من بود

چون سپیده‌دمان، که بشارت آفتاب را با خود دارد

پسر مریم، آرام بود و کلامی خوش داشت

چون کودکان

من اما، نیرویی بودم که نور ناتمام «عیسی» را کامل کردم

دریغا که حسودان، نفرتشان را نثارم کردند

ولی من، چون در راستی و درستی ریشه داشتم

با ایشان به مبارزه برخاستم

اما نه با خشم؛ که از سر مهربانی

تنها بودم

هنوز هم تنها هستم

برهنه و زخم‌خورده

و این را دوست‌تر دارم

به آن‌ها اجازه داده می‌شد که مرا بکوبند

درحالی که خورشید در دست راست و ماه در دست چپم بود

سخت بر من تاختند، اما نهایتا باختند

و من گامی پس ننهادم

ایمان بیاورید، شب زنده داری کنید

خداپرست و خداترس باشید

آن که نه خوب است و نه بد

برای خدا سیاه است و برای گناه، سفید.

حاشا پشت دیواری بمانید

که بهشت را از پرتگاه جهنم جدا می‌کند

در حال سجده دعا کنید که همه‌ی اعضایتان زمین را لمس کند

بادا که دوزخ، شما را در راز مقدرش به آتش نسوزد

که هرکه پیشانی به خاک بساید

آسمان او را آبی گوارا می‌گشاید

چشمان مهربان مردم

با نگاهی چون نگاه کبوتر

مردی را به گریه می‌نگریستند که عمری

تکیه‌گاهشان بود

شب‌هنگام

فرشته‌ی مرگ، بر درگاه خانه آمد و اجازه‌ی ورود خواست

پیامبر رخصت داد

پیک خدا که داخل شد

حاضران دیدند که برقی شگفت

در نگاه پیامبر درخشیدن گرفت

همانند نوری که روز میلاد در چشم‌هایش داشت




او می‌دانست كه پایان عمرش فرا رسیده مدینه

همیشه متفكر بود و به هیچ‌كس ملامتی نمی‌كرد.

هنگامی كه راه می‌رفت،

از همه سو به او سلام می‌گفتند و او همه را به مهربانی پاسخ می‌داد.

با اینكه حتی بیست موی سپید در محاسن سیاهش دیده نمی‌شد،

هر روز خستگی بیشتری در او محسوس بود.

گاهی به دیدار شتری كه آب می‌خورد بر جای می‌ایستاد.

زیرا به یاد روزگاری می‌افتاد كه خود،

شترهای عمویش را به چرا می‌برد.

همیشه مشغول نیایش به درگاه پروردگار بود.

بسیار كم غذا می‌خورد

و غالباً برای رفع گرسنگی سنگی را بر روی شكم می‌بست.

با دست خویش شیر گوسفندهایش را می‌دوشید

و هنگامی كه لباسش فرسوده می‌شد،

خودش روی زمین می‌نشست و آن را وصله می‌كرد.

هر چند،

دیگر جوان نبود و روزه‌داری از نیروی او می‌كاست،

در همه روزهای رمضان،

مدتی بیشتر از دیگران روزه‌دار بود.

شصت و سه سال داشت كه ناگهان تبی بر وجودش راه یافت.

قرآن را كه خود از جانب خداوند آورده بود،

سراسر باز خواند.

آن‌گاه پرچم اسلام را به‌دست سعید داد و بدو گفت:

«این آخرین بامداد زندگانی من است.

بدان كه خدایی جز خدای واحد نیست.

در راه او جهاد كن

آرام بود.

اما نگاهش،

نگاه عقابی بلندپرواز بود كه مجبور به ترك آسمان شده باشد.

آن روز مثل همیشه،

در ساعت نماز،

به مسجد آمد.

به علی تكیه كرده بود و مومنین به دنبالش می‌آمدند.

پیشاپیش ایشان،

همه جا پرچم مقدس در اهتزاز بود.

هنگامی كه به مسجد رسیدند،

وی با رنگ پریده،

روی به مردم كرد وگفت:

«هان، ای مردم!

همچنان‌كه روز روشن خواه و ناخواه به به پایان می‌رسد،

دوران عمر انسان را نیز سرانجامی است.

ما همه خاك ناچیزی بیش نیستیم.

تنها خداست كه بزرگ و جاودان است ,

ای مردم، اگر خداوند اراده نمی‌كرد،

من آدمی كور و جاهل بیش نبودم

كسی بدو گفت:

« ای رسول خدا، جهانیان همه،

هنگامی كه دعوت تو را در راه حقّ شنیدند،

به كلامت ایمان آوردند

و روزی كه تو پای به هستی نهادی،

ستاره‌ای در آسمان ظاهر شد،

و هر سه برج طاق كسری فروریخت

اما او دنباله سخن گرفت و گفت:

با این همه،

ساعت آخرین من فرارسیده.

اكنون فرشتگان آسمان درباره من در شورند.

گوش كنید:

« اگر من از یكی از شما به بدی سخن گفته باشم،

هم‌اكنون وی از جا برخیزد

و پیش از آنكه از این جهان بروم،

به من دشنام گوید و مرا بیازارد.

اگر كسی را زده‌ام،

مرا بزند

آن‌گاه چوبی را كه در دست داشت

به‌سوی حاضرین دراز كرد.

اما پیرزنی كه روی سكویی نشسته بود و پشم می‌رشت،

فریاد زد:

« ای رسول خدا!

خدا با تو باد


بار دیگر وی گفت:

« ای مردم!

به خدا ایمان داشته باشید

و در مقابل او سر تعظیم فرود آورید.

مهمان‌نواز باشید.

پارسا باشید.

دادگستر باشید

آن‌گاه لختی خاموش شد و به فكر فرورفت،

سپس، راه خود را

با گامهای آهسته در پیش گرفت و گفت:

«ای زندگان،

بار دیگر به همه شما می‌گویم

كه هنگام رحلت من از این عالم فرارسیده.

پس شتاب كنید

تا در آن لحظه كه پیك اجل به بالین من می‌آید،

هر گناهی را كه كرده‌ام به من تذكّر داده باشند

و هر كس كه بدو بدی كرده‌ام قصاص کرده باشد . »

مردم خاموش و افسرده،

از گذرگاه او كنار می‌رفتند.

وی از آب چاه ابوالفدا صورت خود را بشست.

مردی از او سه درهم مطالبه كرد و وی بی‌درنگ پرداخت.

گفت:

« تسویه‌حساب در اینجا بهتر است تا در میان گور

مردم با نگاهی پر از مهر،

مثل نگاه كبوتر،

بدین مرد پر جلال كه دیری تكیه‌گاه آنان بود،

می‌نگریستند.

هنگامی كه وی به خانه خود بازگشت،

بسیاری بیرون خانه ماندند

و سراسر شب را بی‌آنكه دیده بر هم گذارند،

روی تخته سنگی گذراندند.

بامداد فردا،

هنگامی كه سپیده‌دم رسید،

وی گفت:

« ای ابوبكر،

مرا دیگر یارای برخاستن نیست.

از جای برخیز و برای من قرآن بخوان

و در آن هنگام كه زوجه‌اش عایشه پشت سرش ایستاده بود،

وی به شنیدن آیاتی كه ابوبكر می‌خواند مشغول بود.

گاه با صدای آهسته،

آیه‌ای را كه شروع شده بود،

تمام می‌كرد و در این ضمن،

سایرین، جمله می‌گریستند.

نزدیك غروب بود كه عزرائیل بدو گفت:

« ای پیغمبر!

خداوند تو را به نزد خویش می‌خواند

وی پاسخ داد:

«دعوت حق را لبیك می‌گویم

آن‌گاه لرزشی بر وی حكمفرما شد

و نفسی آرام لبهای او را از هم گشود

و محمد (ص)جان تسلیم كرد.

ویكتور هوگو«زیباترین شاهکارهای جهان » ترجمه:شجاع‌الدین شفا.

ویکتور هوگو برای پیامبر میسراید!

کد خبر: ۱۱۶۰۷۴
۲۹ خرداد ۱۳۹۱ - ۱۶:۳۸
شاید کمتر کسی بداند که ویکتور هوگو یک شعر بلند درباره پیامبر اسلام دارد ولی او سال‌ها قبل در این شعر که با نام «سال نهم هجرت» در ایران منتشرشده شیفتگی خود را به پیامبر اکرم (ص) به تصویر کشیده است.
 
چهارده قرن از بعثت پیامبر اسلام (ص) گذشته است و از انجا که کمتر از یکصد سال از تولد ادبیات داستانی نوین در ایران گذشته، فاصله میان بعثت با ادبیات داستانی مدرن ایران هنوز فاصله‌ای به اندازه چندین قرن است.
  
اندکی جستجو در میان آثار مکتوب داستانی ریز و درشتی که هر ساله با شمارگان متعدد در کشور منتشر می‌شود به خوبی نشان از این دارد که فاصله میان ادبیات داستانی مدرن ایران و پرداختن به باورهای شیعی و دینی ما هنوز قابل تامل است.
 
اگر کارهای پژوهشی را به سویی بگذاریم و کارهای کم حجم کودک و نوجوان را هم به گوشه‌ای، آنگاه به مجموعه اشعار و رمان‌هایی فکر کنیم که با الهام از مبعث و یا حوادث مشابه آن با موضوعات مذهبی، نوشته شده است، این فاصه به خوبی نمایان می‌شود.
 
برخی علت آن را بی‌تفاوتی می‌دانند برخی کم‌مایگی قلم نویسندگان و برخی هم بی‌رمقی ناشران در چاپ این آثار. با این حال و به هر دلیل صورت مساله همچنان باقی است هرچند که بخواهیم به شکل‌های مختلفی شکل طرح آن را تغییر دهیم.
 
چندی قبل کتابی با عنوان «سال نهم هجرت» به بازار کتاب راه پیدا کرد. کتابی که با تعجب فراوان در پیشانی‌نوشت خود عنوان کرده است که حاوی ترجمه‌ای از شعری است که «ویکتور هوگو» شاعر و نویسنده نامدار فرانسوی درباره واپسین روزهای حیات پیامبر اکرم (ص) نوشته است. اثری که با ترجمه فارسی می‌توان آن را شعر نویی درباره پیامبر (ص) دانست.
 
حمیدرضا شاه‌آبادی مدیر نشر باغ آبی (ناشر این کتاب) که از مدیران با سابقه در حوزه نشر و از نویسندگان نام ‌آشنای ادبیات داستانی کشور نیز به شمار می‌رود، درباره این کتاب می‌گوید: این اثر پیش از این تنها در سال‌های قبل از پیروزی انقلاب اسلامی آن هم به صورت نثر ترجمه شده بود در حالی که اصل کتاب به صورت نظم توسط هوگو سروده است.
 
به گفته شاه‌آبادی، هوگو با وجود اینکه آغازکننده مکتب رمانتیسم در اروپا به شمار نمی‌رود اما یکی از سرآمدان این مکتب ادبی است و حتی این مکتب را به نام او می‌شناسند؛ مکتبی که به گفته او، شاعران و نویسندگان فعال در آن نگاه ویژه‌ای به تاریخ و معنویات در خلق آثار هنری داشته‌اند و مجموعه شعر «افسانه غرور» هوگو که شعر سال نهم هجرت در آن قرار دارد زاده چنین شرایطی است.
 
این نویسنده در ادامه به بخش‌هایی از این شعر اشاره کرده و می‌گوید: وقتی به چنین اثری و بی‌توجهی به ترجمه آن نگاه می‌کنیم نخستین چیزی که به خوبی مشاهده می‌شود کم‌کاری ما در سال‌های اخیر در این زمینه است. ما عادت کرده‌ایم که بیشتر حرف بزنیم و حاصل این حرف زدن‌های ما معمولا کم رنگ است. شاید اگر عادت می‌کردیم که به جای حرف زدن و سطحی دیدن، کمی به عمق بیشتر متمایل شویم و سعی کنیم ارزش کارمان را بیشتر در محتوا نمایان کنیم این روزها شاهد آثار فاخر و منتشرشده بیشتری در این حوزه بودیم.
 
با وجود توضیحات شاه‌آبادی، تعجب از وجود شعر «سال نهم هجرت» سروده شاعری مسیحی و فرانسوی که از قضا در ایران نیز به هیچ روی ناشناخته نیست، هنوز رهایمان نمی‌کند و به سراغ مترجم این اثر که می‌رویم حرف‌های تازه‌تری برای گفتن دارد.
 
ویدا رامین مترجم جوانی است که به گفته خودش کتاب «سال نهم هجرت» نخستین ترجمه متمرکز اوست که با ویرایش استادانه جواد محقق مبدل به یک کتاب شده است.
 
او درباره آشنایی‌اش با این کتاب می‌گوید: پیشنهاد پیدا کردن و ترجمه کتاب را آقای شاه‌آبادی به من داد ولی من در ایران حتی یک نسخه از آن را نیافتم و در نهایت مجبور شدم کتاب را با جستجو در برخی منابع کتابخانه‌ای مجازی فرانسوی پیدا کنم.
 
رامین می‌گوید: در دوره‌ای از قرن نوزدهم ادیبان فرانسوی علاقه ویژه‌ای داشتند که به موضوع شرق‌شناسی در آثارشان بپردازند و این اقلیم و خصوصیاتش را در آثارشان نمود دهند و ویکتور هوگو هم از جمله این دسته از افراد بوده است. همه ما می‌دانیم که آخرین روز از حیات پیامبر اکرم(ص) به چه صورتی بوده است اما اینکه یک شاعر مسیحی آن هم در قرن نوزدهم با دقتی بی نظیر آن روزها را وصف کند برای خود من هم مایه حیرت بود.
 
این مترجم جوان می‌افزاید: هوگو حتی تعداد تارهای سپید موی پیامبر در روزهای واپسین حیاتش را در شعر خود آورده است و عجیب است که وقتی در روایات جستجو می‌کنی به معدود روایاتی در این زمینه می‌رسی و این به خودی خود یعنی این شاعر برای استناد در شعرش چه اندازه دقت به خرج داده است.
 
رامین می‌گوید: من از زبان جواد محقق شنیدم که هوگو در بخش‌هایی از شعر خود به شکل عجیبی شیفته پیامبر اکرم (ص) بوده است. وقت به ترجمه این متن می‌پرداختم این موضوع برای خود من هم روشن شد. وقتی فردی به چنین موضوعی از میان همه موضوعاتی که در شرق بوده است توجه نشان می‌دهد آن هم بدون اینکه قرابتی با اسلام و یا کشورهای مسلمان داشته باشد و از سوی دیگر این موضوع را نیز با دقت نظر و موشکافی در شعرش وارد می‌کند، به معنی این است که اطلاعاتش دقیق بوده و  چقدر کشش برای کسب این اطلاعات در او وجود داشته است.
 
از او درباره اهمیت این مجموعه شعر در کشور فرانسه می‌پرسیم. نکته‌ای می‌گوید که برای بسیاری از ما به نوعی می‌تواند مایه عبرت نیز باشد.

او می‌گوید: فرانسوی‌ها بر روی نویسندگان و شاعران خود به نوعی حساسیت و عرق دارند. بر عکس خیلی از ما، برایشان مهم است که فلان نویسنده‌شان را از آن خود بدانند. هوگو و این مجموعه شعرش در زمره همین افراد و کتاب‌ها هستند. آنها حتی بر روی نمایشنامه‌نویسی مثل اوژن یونسکو که اصالتا فرانسوی نیست هم تا همین اندازه عرق دارند. کاش ما هم به این موضوع فکر می‌کردیم.

نماهنگ برای رسول خدا

 
نما آهنگ حبیبی یا رسول الله را  که توسط گروهی از مسلمانان و مسیحیان در پاسخ به فیلم موهن به پیامبر گرامی اسلام ساخته شده است تقدیمتان می کنیم.

شعر این ترانه زیبا توسط نصر محروس عبدالمسیح سروده شده که یک شاعر و آهنگ ساز  مسیحی مصری  است و نام او در  جهان عرب بسیار آشناست.

برای دانلود می توانید از یکی از لینکهای زیر استفاده کنید:

دانلود با کیفیت اچ دی از سایت آرشیو  (155 مگابایت)

دانلود با کیفیت اچ دی از پرشین گیگ (155 مگابایت)

دانلود با کیفیت متوسط از سایت آرشیو  ( 32 مگابایت) 

تماشا در یوتیوب

 

 

يا رسول المحبة يا رسول السلام

ای پیامبر عشق ، ای پیامبر صلح و دوستی

يا حبيب الله .. الله الله
ای یار و محبوب خدا
ياللى علمتنا أن الإسلام يعني السلام
ای کسی که به ما یاد دادی که اسلام یعنی صلح و دوستی
يا حبيب الله الله الله
ای یار و محبوب خدا
حبيبي يا رسول الله ..
ای محبوب من ای پیامبر خدا
حبيبي يا ابن عبد الله بحبك و الكلام ما أحلاه في سيرتك
ای محبوب من ای فرزند عبدالله، دوستت دارم و صحبت از تو چه شیرین است
يا حبيبي يا رسول الله
ای محبوب من ای پیامبر خدا
.محمد يا ابن عبد الله
ای محمد بن عبدالله
حبيبي يا رسول الله .. حبيبي يا ابن عبد الله
ای محبوب من ای پیامبر خدا ، ای محبوب من ای فرزند عبدالله
بحبك و الكلام ما أحلاه في سيرتك يا حبيبي يا رسول الله
دوستت دارم و صحبت از تو چه شیرین است! ای محبوب من ای فرزند عبدالله
محمد يا ابن عبد الله
ای محمد بن عبدالله
وصيتنا بالأخلاق و السؤال عن الجار
ما را به داشتن اخلاق نیکو و توجه به همسایه توصیه کردی
يـا اللــى اصــطفـااك الله تشفـع ـلـنا مــن الــناار
ای کسی که خدا تو را برگزیده تا ما را شفاعت کرده و از آتش دوزخ نجات دهی
فهـمتنـنا الــدنيـا عــلمــتنا القـرآن وزرعت جــوانــا محــبة الأديــان 
ما را با دنیا آشنا کردی و قرآن را به ما یاد دادی و بذر مهربانی با سایر ادیان را در دلهای ما کاشتی
 
اّمنا بيك من غير ما نشوفك و مشينا على خطاك
به تو ایمان آوردیم بدون اینکه تو را ببینیم  و  راه تو را در پیش گرفته ایم
والله كان نفسي اشوفك و لسه عندى امل في لقاك
به خدا همیشه دوست داشته ام که تو را ببینم و هنوز هم آرزوی وصال تو را دارم
حبيبي يا رسو ل الله حبيبي يا ابن عبد الله 
ای محبوب من ای پیامبر خدا، ای محبوب من ای فرزند عبدالله
بحبك .. و الكلام ما أحلاه في سيرتك يا حبيبي يا رسول الله
تو را دوست می دارم و سخن از تو چه زیبا و خوش است ای محبوب من ای پیامبر خدا
محمد يا ابن عبد الله .. حبيبي يا رسول الله .. الله .. 
ای محمد بن عبدالله، ای محبوب من ای پیامبر خدا
بحبك و الكلام ما أحلاه في سيرتك يا حبيبي يا رسول الله ..
تو را دوست می دارم و سخن از تو چه زیبا و خوش است ای محبوب من ای پیامبر خدا
محمد يا ابن عبد الله .. صل الله عليه و آله سلم
ای محمد بن عبدالله
درود خدا بر او و خاندانش باد

همسایه در کلام (محمدص)

حریم همسایگی در آپارتمان در کلام رسول خدا و امام علی(ع)

 کتاب مستطاب «مفاتیح الحیات» نوشتۀ عالم بزرگوار آیت الله جوادی آملی

رسول خدا (ص) فرمود:‌ چهل خانه از هر طرف (پیش و پشت و راست و چپ [بالا و پایین] همسایه است.

حضرت علی (ع) فرمود: حریم مسجد تا چهل ذراع و همسایه تا چهل خانه از چهار طرف است.

نکته: تحدید به چهار طرف به لحاظ سابقه نداشتن بناهای چند طبقه برجی است وگرنه واحدهای آپارتمانی مرتفع نیز مشمول قانون همسایگی‌‌اند.
باشگاه خبرنگاران